آس

مخزن الأدويه: دائرة المعارف خوردنيها و داروهاى پزشكى سنتى ايران (طبع قديم) / 87 / * ااس * ..... ص : 87آس-مورت
بمد الف و سكون سين مهمله اسم فارسي اساى سرياني است و ريحان نيز نامند و نيز بسرياني كرلنفسا يعني خصومت كننده با تن خود و بيوناني اس بستاني رامرسا ايمارس و قيطس و برومي مرسنين و بخبشي ازورا و بهندى ادهيره كويند و حب الآس‏ را بكام و قطوس و عماد و بنك آس‏ را منطر بطاى مهمله خوانند و كويند قيطس نيز بنك آس‏ است‏
مخزن الأدويه: دائرة المعارف خوردنيها و داروهاى پزشكى سنتى ايران (طبع قديم) / 189 / * ماهيت آن ..... ص : 189
نباتى است برك آن شبيه ببرك آس‏ برى و از بيخ و برك آن چيزى طولاني شبيه بخيوط تاك انكور رسته و شكوفه آن بر سر آن خيوط مى‏باشد و طعم آن بسيار قابض‏
مخزن الأدويه: دائرة المعارف خوردنيها و داروهاى پزشكى سنتى ايران (طبع قديم) / 326 / * ماهيت ان ..... ص : 326
ثمرى است شبيه بدل كنجشك و در جوف آن دانهاى ريزه شبيه بدانهائى كه در توت مى‏باشد و رسيده آن سرخ تيره و چاشنى‏دار و در بو شبيه بخربزه كرمك و لذيذ و كياه آن بقدر شبرى و زياده از ان و برك ان شبيه به برك كل سرخ و با اندك خار و كل آن مانند پاپچال و كل بنفشه و كياه آن هميشه سبز و در تنكابن ليدانه و در ديلم چميل و در كيلان و مازندران خربزه كاو نامند و ابن تلميذ ميجوتو ناميده است و كياه ديكر را كه دائم سبز است و دانه آن سرخ شفاف بقدر نخودى و از وسط برك آن بچيزى مانند موى باريك متصل و برك آن بقدر درهمي و با تقعير و انتهاى آن مثل سر سوزن و از جمله خارها است و آن را كجومن نامند و هر دو قسم آن در طبرستان بهم مى‏رسد و آخير را در تنكابن خير نامند و آن دانه آس‏ برى است‏
مخزن الأدويه: دائرة المعارف خوردنيها و داروهاى پزشكى سنتى ايران (طبع قديم) / 913 / برغول و برغور ..... ص : 913
بفارسي اول بمعنى حشيش است و دوم بمعني كندم نيم آس‏ كرده است‏
مخزن الأدويه: دائرة المعارف خوردنيها و داروهاى پزشكى سنتى ايران (طبع قديم) / 932 / رند ..... ص : 932
بعربي آس‏ برى است و بلغت شام غار و كويند صندل است‏
مخزن الأدويه: دائرة المعارف خوردنيها و داروهاى پزشكى سنتى ايران (طبع قديم) / 986 / فيطس ..... ص : 986
بيوناني حب الصنوبر صغار است و آس‏ بستاني را نيز نامند و غلط كرده صاحب تحفه كه بنك آس‏ نوشته‏
مخزن الأدويه: دائرة المعارف خوردنيها و داروهاى پزشكى سنتى ايران (طبع قديم) / 994 / قرنيتادرين ..... ص : 994
آس‏ بسرياني فودنج نهرى است‏
مخزن الأدويه: دائرة المعارف خوردنيها و داروهاى پزشكى سنتى ايران (طبع قديم) / 1001 / قنطس ..... ص : 1001
آس‏ است كه بفارسى مورد نامند
معارف گياهى / ج‏3 / 233 / آسه ..... ص : 233
به فارسى «ديوخار» و «پيل‏زهره» و انواع و گونه‏هاى مختلفه آن در مناطق مختلف ايران با نامهاى محلى شناخته مى‏شود كه ضمن توضيح گونه‏هاى مختلف، نام و مشخصات آنها در آخر اين بخش خواهد آمد. در كتب طب سنتى با نامهاى «آسه‏» و «فيل‏زهرج» آمده است. عصاره اين گياه را كه در طب سنتى به عنوان دارو به كار مى‏برند با نامهاى «حضض»، «حضض»، «حضض مكى»، «حضض يمانى»، «خولان» و «كحل‏خولان» معروف است. درختچه‏اى است كه به فرانسوى‏Lyciet وLyciet de Barbarie وJasminoide و به انگليسى‏Willow leaved boxthorn وTea plant گفته مى‏شود. گياهى است از خانواده‏Solanaceae و نام علمى آن‏Lycium barbarum L . و مترادفهاى آن‏Lycium depressum Stocks . وJasminoides flaccidum Moench . وLycium halimifolium Mill . مى‏باشد.
معارف گياهى / ج‏3 / 233 / مشخصات ..... ص : 233
آسه‏ درختچه‏اى است خاردار به بلندى تا 2 متر برگهاى آن كشيده بيضى قاعده آن باريك و با دمبرگ. گلها پايك‏دار و طول پايك در حدود 4- 2 ميلى‏متر مى‏باشد.
معارف گياهى / ج‏7 / 310 / مورد ..... ص : 310
به فارسى «مورد» و «مورت» و در كتب مختلف با نامهاى «آس‏» و «آس‏ بستانى»، «زند»، «عمار»، «قنطوس»، «مرسين»، «مرسنين»، «هدس»، «هدسى»، «حمبلاس» و «قمام» نامبرده شده است. به هندى «اردو» «هبولاس» گويند. تخم يا دانه آن را در كتب طب سنتى «حب الآس‏» نام مى‏برند.
معارف گياهى / ج‏7 / 310 / مورد ..... ص : 310
تخم مورد يا حب الآس‏ را به فرانسوى‏Baie de myrte و به انگليسى‏Myrthe berries و به لاتين‏Baccae myrti مى‏نامند.
معارف گياهى / ج‏7 / 312 / خواص - كاربرد ..... ص : 312آس-مورت
در طب سنتى مورد يا آس‏ بستانى از نظر طبيعت طبق رأى حكماى طب سنتى به اصطلاح معتدل يا مركب القوى مى‏باشد ولى درعين‏حال جزء سرد آن غالب به جزء گرم است. دانه آن از نظر طعم گس، كمى تلخ و كمى شيرين و لطيف است. از نظر خواص معتقدند كه اسانس مورد فرح‏آور و مقوى قلب است. اكتحال آن ديد چشم را افزايش مى‏دهد. رافع خفقان، سردرد، سرگيجه، درد چشم و گوش و درد دندان مى‏باشد و براى التيام زخمهاى دهان مفيد است. ضماد برگ تازه آن بتنهايى و يا با سركه به پيشانى گذارده مى‏شود و براى قطع خونريزى از بينى نافع است و اگر بر سر گذارده شود براى خشك كردن زخمهاى سر نافع است. اگر ضماد دانه‏هاى پخته آن با سركه بر سر انداخته شود، براى رفع سردردهاى بلغمى و صفراوى شديد مفيد است.
معارف گياهى ؛ ج‏7 ؛ ص310
مورد
به فارسى «مورد» و «مورت» و در كتب مختلف با نامهاى «آس» و «آس بستانى»، «زند»، «عمار»، «قنطوس»، «مرسين»، «مرسنين»، «هدس»، «هدسى»، «حمبلاس» و «قمام» نامبرده شده است. به هندى «اردو» «هبولاس» گويند. تخم يا دانه آن را در كتب طب سنتى «حب الآس» نام مى‏برند.
به فرانسوى‏Myrte وMyrte commun و به انگليسى‏Myrthe گفته مى‏شود.
گياهى است از خانواده‏Myrtaceae نام علمى آن‏Myrtus communis L . مى‏باشد.
تخم مورد يا حب الآس را به فرانسوى‏Baie de myrte و به انگليسى‏Myrthe berries و به لاتين‏Baccae myrti مى‏نامند.
مشخصات‏
مورد درختچه‏اى است هميشه‏سبز و ناخزان، به بلندى حدود 3 متر. برگهاى آن متقابل، بيضى، نوك‏تيز، كامل، چرمى، برّاق به رنگ سبز تيره بسيار زيبا و معطّر كه طول هر برگ 5- 5/ 2 سانتى‏متر است. گلهاى آن منفرد و به رنگ سفيد پايك‏دار و درشت به قطر تا 2 سانتى‏متر كه در تابستان ظاهر مى‏شود و خوش‏بو مى‏باشد. ميوه مورد نيلى‏رنگ متمايل به سياه و ابعاد آن در حدود يك نخود و طعم آن گس است. روى‏ساقه‏هاى مورد برجستگى‏هايى به نام گال‏ وجود دارد كه از نظر مقدار تانن زيادى كه دارد مورد توجه است.
مورد در مناطق نيم‏مرطوب با آب و هواى معتدل متمايل به گرم مى‏رويد. بومى اروپاى جنوبى و آسيا مى‏باشد. در هند مى‏رويد. در ايران در مناطق نيم‏مرطوب لرستان در سپيددشت، خرم‏آباد، شهبازان، بختيارى، درّه خراسان، در فارس در اطراف درياچه مهارلو، در كرمان در ارتفاعات بين كرمان و بندرعباس، در بلوچستان در تنگه سرحه، در كوير مركزى در خور، عقدا، اصفهان، ريزد و در رودبار در هرزويل به‏طور خودرو ديده مى‏شود.
واريته‏اى از مورد به نام مورد برگ‏ريز كه نام علمى آن‏
Myrtus communis L. var microphylla Hort.
مى‏باشد. در بعضى از باغهاى شمال ايران به صورت گياه زينتى كاشته مى‏شود.
تكثير مورد از طريق كاشت بذر و خوابانيدن و قلمه آن انجام مى‏شود. معمولا چون از طريق كشت بذر مشكل و كار دقيق و سختى است، باغبانها از طريق خوابانيدن شاخه‏اى از آن و يا قلمه زدن آن را زياد مى‏كنند، از طريق پيوند نيز تكثير مى‏شود.
قلمه آن اگر از ساقه‏هاى مسن و قسمت پايين ساقه، نزديك ريشه گرفته شود، در بهار كاشته مى‏شود. ولى اگر از ساقه‏هاى جوان نيمه‏سبز براى قلمه زدن استفاده شود، در خرداد و تير قلمه را تهيه و همان وقت زير شاسى مى‏كارند. معمول است كه درختچه مورد را با ارقام زينتى بر گل پيوند مى‏نمايند و در شرايط اقليمى مناسب وطن مورد، پيوند آن در هواى آزاد انجام مى‏شود.
تركيبات شيميايى‏
از نظر تركيبات شيميايى برگ مورد داراى اسانس روغنى فرّار است كه شامل ميرتى‏نيل استات‏ ، ميرتنول‏ و سينئول مى‏باشد. در شاخه‏هاى تازه مورد 45/ 0- 34/ 0 درصد، در شاخه‏هاى خشك مورد 59/ 0- 49/ 0 درصد و در برگهاى خشك مورد 01/ 1- 57/ 0 درصد اسانس پرارزشى وجود دارد. اسانس‏مورد داراى خاصيت ضد باكترى در مقابل ميكرو ارگانيسمهاى گرام مثبت‏ حتى در محلولهاى خيلى رقيق است ولى در مقابل باكترى‏هاى گرام منفى حتى محلولهاى غليظ آن نيز بى‏اثر است. مقدار اسانس در برگهاى تازه مورد حدود 293/ 0 درصد مى‏باشد]S .G .I .M .P[ .
ميوه مورد داراى تانن، اسانس، رزين، كمى از قندها، اسيدهاى آلى و ... است. در گال مورد مقدار قابل ملاحظه‏اى تانن وجود دارد. دانه مورد داراى چربى است كه شامل اولئين‏ ، لينولئين‏ ، ميريستين‏ و پالميتين مى‏باشد.

خواص- كاربرد گیاه آس


از برگ، ميوه و گالهاى روى ساقه مورد در طب سنتى استفاده مى‏شود. در هند برگهاى مورد به عنوان قابض مورد توجه است و براى ناراحتى‏هاى مغزى بخصوص صرع‏ و براى سوء هاضمه و بيمارى‏هاى معده و كبد تجويز مى‏شود. از دم‏كرده برگها به صورت غرغره و شست‏وشوى دهان در موارد برفك‏ استفاده مى‏شود.
ميوه آن بادشكن است و در موارد اسهالهاى ساده و اسهال خونى و براى بند آوردن خونروى از هر عضوى مفيد است. براى التيام زخمهاى داخلى و همچنين براى روماتيسم اثر نافع دارد. اسانس روغنى برگهاى آن ضدعفونى‏كننده است.
براى التيام زخمهاى داخلى و همچنين براى روماتيسم اثر نافع دارد. اسانس روغنى برگهاى آن ضدعفونى‏كننده است و به صورت ماليدن در موارد روماتيسم تجويز مى‏شود.
در طب سنتى مورد يا آس‏ بستانى از نظر طبيعت طبق رأى حكماى طب سنتى به اصطلاح معتدل يا مركب القوى مى‏باشد ولى درعين‏حال جزء سرد آن غالب به جزء گرم است. دانه آن از نظر طعم گس، كمى تلخ و كمى شيرين و لطيف است. از نظر خواص معتقدند كه اسانس مورد فرح‏آور و مقوى قلب است. اكتحال آن ديد چشم را
معارف گياهى، ج‏7، ص: 313
موردA - مقطع گل‏
Myrtus communis
افزايش مى‏دهد. رافع خفقان، سردرد، سرگيجه، درد چشم و گوش و درد دندان مى‏باشد و براى التيام زخمهاى دهان مفيد است. ضماد برگ تازه آن بتنهايى و يا با سركه به پيشانى گذارده مى‏شود و براى قطع خونريزى از بينى نافع است و اگر بر سر گذارده شود براى خشك كردن زخمهاى سر نافع است. اگر ضماد دانه‏هاى پخته آن با سركه بر سر انداخته شود، براى رفع سردردهاى بلغمى و صفراوى شديد مفيد است.
ضماد برگ آن با روغن گل سرخ و زرده تخم‏مرغ، سرگيجه حادث از ضربه شديد را تسكين مى‏دهد. ضماد برگ آن براى بواسير و ورم بيضه و نشستن در دم‏كرده برگ آن براى بيرون‏آمدگى مقعد مفيد است و اگر برگ آن را بكوبند و آب آن را به مقعد كه بيرون آمده باشد، بمالند، به جاى خود مى‏رود.
ضماد برگ آن محلل و بادشكن و مسكّن ورمهاى گرم، مخملك، جراحتها، داخس يا عقربك (آماسى كه در بن ناخن ايجاد مى‏شود و ناخن را سفيد مى‏كند) وزخمهاى كف دست و پا مى‏باشد. بوييدن برگ تازه آن مقوى دماغ است. قطره آب برگ آن در چشم براى تسكين در چشم و تقويت آن نافع است و از آمدن چرك جلوگيرى كرده و زخم چشم را التيام مى‏بخشد. مضمضه و غرغره با آب دم‏كرده آن مسكن دردهاى گرم دندان، رافع سستى لثه‏ها و زخمهاى دهان است. خوردن تخم يا دانه‏هاى رسيده آن به تنهايى و يا مخلوط با كاسنى و همچنين خوردن ربّ تخم مورد، مقوى معده است و براى سرفه و خونروى از سينه و دردهاى ريه نافع است.
خوردن دم‏كرده تخم آن و يا ربّ آن قاطع اسهالهاى مزمن است و اگر 100 گرم از آب برگ آن را با روغن كنجد مخلوط كرده و بخورند مسهل قوى بلغم است.
خوردن تخم آن براى سوزش مجراى ادرار و زخم مثانه و خوردن عصاره تخم آن مدّر و قاعده‏آور است. ضماد ميوه پخته آن با سركه رقيق براى رفع سستى مفاصل مفيد است و ضماد ترياق مفيدى در مورد گزش عقرب است و عصاره تخم مورد براى رفع سستى نافع مى‏باشد. ضماد برگ آن براى ضربه و كوفتگى و درد پاشنه مفيد است.
اگر برگ كوبيده و پخته‏شده اين گياه را با زيره كرمانى كوبيده و ساييده شده مخلوط كنند و هر دو را با زرده تخم‏مرغ و روغن گل سرخ نيم‏گرم مخلوط و روى كرباس آب نديده‏اى بكشند و به كمر بچسبانند براى كوفتگى، ضربه، درد و سستى اعضا بسيار نافع است. و كمپرس دم‏كرده برگ آن براى تسكين درد مفاصل، تسكين درد استخوان شكسته و تسريع در ترسيم و جوش خوردن مو و همچنين براى جلوگيرى از ريزش آن بسيار نافع است. استفاده از گرد برگ آن براى رفع بدبويى زير بغل و كنج ران مفيد است.
مورد براى سردردهاى گرم و زكام مضر است و اسراف در بوييدن آن موجب بى‏خوابى مى‏شود. علاج آن زنبق و گل بنفشه تازه است.
گال مورد از ساير اعضاى گياه از نظر خواص قوى‏تر است.
سابقا در فرانسه از تقطير گل و برگ مورد عرقگيرى مى‏كردند و به نام عرق فرشته يا آب فرشته‏ معروف بود كه به عنوان آشاميدنى قابض در ناراحتى‏هاى مختلف از آن استفاده مى‏كردند.
مقدار خوراك از جرم برگ تا 12 گرم و از عصاره آن تا 100 گرم است و جانشين آن از نظر خواص دارويى به‏طور مطلق برگ توت است.
معارف گياهى، ج‏7، ص: 315
دم‏كرده مورد: 25 گرم برگ خشك را در 1000 گرم آب جوش دم كرده 3- 2 فنجان در روز مى‏خورند. اگر گرد برگ مصرف مى‏شود 5 گرم قبل از هر غذا مى‏توان خورد.
در مورد برونشيت 5/ 0 گرم اسانس برگ قبل از هر غذا خورده مى‏شود.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج‏1 / 45 / تعريف: ..... ص : 45
درختى بستانى و بلندتر از درخت انار، برگش ريزتر و سبزتر از برگ انار، تخمش سياه و هميشه سبز و معطر است. نام آس‏ در نزد غربيها مشهور به ريحان‏ مورد، داراى ميوه ترش مزه، مطبوع و خوراكى است. برگهايش متناوب و تخمدانش در پايين گلبرگها قرار دارد كه بعدا تبديل به ميوه مى‏شود. مورد، مانند درخت دهانكى، بسيار بلند، چوبش سياه و بسيار محكم و صمغ آن سرخ و سفيد است. آس‏ برى را بعضى‏ها به اشتباه اذخر گفته‏اند. درخت آن از درخت بستانى كوچكتر، برگش كوچك، عريض، ضخيم‏تر، و نوك آن تيز است و در زمستان خشك نمى‏شود. تنه درخت آس‏، بلند و گل آن سفيد، ضعيف، سريع السقوط، خوشبو و برگ آن باريك، خوشبو و طعم آن اندكى تلخ و جمع كننده دهان است. ميوه آن ابتدا سبز و بعد از رسيدن سياه رنگ و مزه آن شيرين مى‏شود. كمى غذائيت دارد. نيز در درون ميوه آن تخم سفيد ريز املس از سه تا ده عدد هست. قوى‏ترين و بهترين اجزاى آن، ريشه آس‏ مى‏باشد. حبّ الآس‏، كمى بزرگتر از فلفل سياه است. داخل ميوه 7 تا 8 تخم چرب وجود دارد كه مزه‏اش كمى ترش است. مزاج آس‏ سرد و خشك در درجه دوم است. مزاج آن گرم و خشك در درجه دوم مى‏باشد. مزاج حب الاس سرد و خشك مى‏باشد. مزاج آس‏ در درجه اول گرم و خشك و در درجه دوم سرد و خشك است.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج‏1 / 47 / اسم: ..... ص : 47
آس‏ اسم عربى است و مشهور به مورد مى‏باشد. آن را به عربى ريحان و به زبان محلى نازبو گويند. نيز آس‏ را به سريانى آسا و كولن زا، به يونانى قيطوش به مصرى و شامى قوا انتر، به رومى مرسينين، به عبرى هدس به كابلى مورم، به هندى اوهيرا و مهندى و به سريانى و رومى برگ آن را قلباداسا و قليون مورس گويند. آس‏ هندى را در سانسكريت سالست، سالساس، راج ترياس و شيشكا كه نوعى درخت كوهى مى‏باشد، مى‏گويند. آس‏ برّى را به عربى ريحان القبور به يونانى مرسيا اغريا و در تنكابن جرجر و به فارسى مورد اسفرم مى‏گويند. آس‏ را به فرانسوى‏Myrte و به لاتينى‏Myrthus Communis مى‏گويند. آس‏ برى احمر را به فرانسوى‏Airelle Ponctuee و به عربى كول خس مى‏گويند. آس‏ برى صغير كه درختچه‏اى از تيره خلنگ است را به فرانسوى‏Ericacees و نيز آس‏ را به اسامى: قنتوس، مرسين، هدس، حمبلاس، قومام و مورت مى‏گويند. آس‏ را در اطراف قزوين اسن و در تركمن صحرا به قاراط تنگيز مشهور مى‏باشد. دهقانها حب الآس‏ را سمل گويند. آس‏ را كمركس، زند و عمر نيز مى‏نامند.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج‏1 / 47 / اسم: ..... ص : 47
آس‏ لغت عربى است و به فارسى مورد مى‏گويند. آس‏ يا مورد را به فرانسوى‏Myrte و به لاتينى‏Myrthus Communis مى‏گويند.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج‏1 / 48 / روايت: ..... ص : 47
عن ابن عباس قال: «نهى رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم ان يتخلّل بالليط و الآس‏ و قال: انهما يسقيان عروق الجذام». ابن عباس گويد: پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم نهى كرد از اينكه با ليط و آس‏ خلال شود و فرمود: آنها ريشه‏هاى جذام را آبيارى مى‏كنند.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج‏1 / 48 / روايت: ..... ص : 47
در رواياتى از امام صادق عليه السلام و حضرت على عليه السلام در موضوع آس‏ چنين آمده است:
آس‏ بهترين گلها است، خوراك آب آس‏ همراه با داروى جامع (داروئى است از ائمه عليهم السلام كه در كتاب امراض دستورش بيان شده) نافع اسهال است.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج‏1 / 48 / مزاج: ..... ص : 48
آس‏ سرد و خشك در درجه دوم است. (مزاج انواع آن فرق مى‏كند).
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج‏1 / 48 / تركيب شيميايى: ..... ص : 48
دكتر ريگل در سال 1849 از ميوه رسيده آن روغن فرّار، ماده رزين، تانين، اسيد سيتريك، اسيد ماليك و شكر حاصل كرده است. همچنين مقدار كمى كافور در آن موجود مى‏باشد. آس‏ داراى روغنى فرّار و رزين مى‏باشد و آن در قسمت ادويه غير مستعمل، ذكر شده است.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج‏1 / 48 / مورد يا استفاده طبى آس: ..... ص : 48

مورد يا استفاده طبى آس‏:

سردردى كه بر اثر بلغم ايجاد شود نافع است. خوردن ميوه و برگش با شربت جهت تقويت معده و جگر، رفع يرقان و اسهال استفاده مى‏شود و نيز مدر شير، سنگ شكن و باعث جلوگيرى از ريزش بول مى‏باشد، شياف آن دافع كرم مقعد است. قابض، حابس خون، بندآور عرق بدن، باد شكن و نافع اسهال و دل‏پيچه است. شربت حبّ‏الاس يك مركب دواى يونانى است كه براى تقويت معده خورده مى‏شود، روغن برگ آس‏ موى سر را سياه و بلند مى‏كند. خون‏ريزى هر عضو را بند مى‏آورد، برگ آن نافع سوختگى است، ضماد آن ورمها و سردرد را تسكين و بوى عرق بدن را از بين مى‏برد، شربت آن اسهال را بند مى‏آورد، همچنين بندآور جريان خون از معده و مقوى قلب مى‏باشد. نافع آسم نزله‏اى و غرغره آن ضد عفونى كننده است و تحريك مخاط دهان را رفع مى‏كند.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج‏1 / 49 / خواص: ..... ص : 48
پلينى نوشته است كه: آس‏ نافع اسهال خونى، زخمهاى جلدى، التهاب چشم، عقرب گزيدگى، التهاب مثانه، لكوريا (سيلان رحم) و جوشهاى دهان است. عصاره آن مدر و لكن قابض معده است. روغن آن نافع امراض جلدى، سوختگى بدن، ورم جلدى صفراوى، خونريزى از گوش، ريزش مو، ظفره (ناخنك در چشم) و ورم بيضه‏ها مى‏باشد. خوراك گرد آن از 1 تا 4 گرم براى امراض مثانه، سيلان خون از رحم و عرق زياد نافع و جوشانده آن در برونشيت كهنه مفيد است. جديدا روغن فرّارى از آس‏ تهيه كرده‏اند كه به عنوان ضد عفونى كننده پوست استعمال مى‏شود، كه خوراك آن 6% تا 9% گرم مى‏باشد. كسى كه آن را به طور داخلى استعمال كند از ادرارش بويى استشمام مى‏شود و رنگ ادرار را تغيير مى‏دهد.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج‏1 / 50 / ضرر و اصلاح: ..... ص : 50
آس‏ مضر معده است و مصلحش انيسون مى‏باشد، مسواك نمودن با چوب تر آس‏ جذام را به هيجان مى‏آورد (در روايت آمده است) بوئيدن گل آن موجب سردرد گرم و زكام است و مصلحش سوسن تر يا نيلوفر تازه مى‏باشد. استعمال زياد روغن آس‏ باعث بى‏خوابى، زكام و سردرد مى‏شود و مصلحش گل بنفشه و سوسن است.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج‏1 / 54 / تركيبات: ..... ص : 53
آسارون گياهى است علفى، پايا به ارتفاع 8 تا 10 سانتى‏متر و داراى برگهاى صاف، شفاف، مدور و به شكل كليه مى‏باشد. قسمت مورد استفاده اين گياه، ريزوم (ريشه) و برگهاى آن است. گيلانى گويد: آسارون در لغت سريانى يعنى مشابه خواص آس‏ بودن و داراى چهار نوع است. بيخ آسارون پر گره، كمى دراز و كج، از زردچوبه باريك‏تر و محكم‏تر است، ريشه‏هاى آن خوشبو، تندبو و به رنگ زرد يا خاكى رنگ مايل به زرد و داراى دو نوع كم رنگ و پر رنگ مى‏باشد.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج‏1 / 58 / اسم: ..... ص : 57
آس‏ برى را به لاتينى:Ruscus Aculeatus ,Housson ,Buis Piquant ,Fragon
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج‏1 / 58 / اسم: ..... ص : 57
به فارسى: كوله خاس، هس، و به عربى: آس‏ برى، عناب برى و شرابة الراعى مى‏گويند.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج‏2 / 320 / خواص: ..... ص : 320
شربت حب الآس‏ يك مركب دواى يونانى است كه براى تقويت معده خورده مى‏شود.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج‏2 / 320 / خواص: ..... ص : 320
روغن برگ آس‏ موى سر را سياه و بلند مى‏كند.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج‏2 / 320 / خواص: ..... ص : 320
گياه آس‏ داراى ساقه‏اى بلند مثل درخت مى‏باشد، گل آن سفيد، ضعيف، زود ريز و خوشبو است. برگ آن باريك و خوشبو، طعم آن اندك تلخ، تند مزه و درخت آن هميشه سبز است، ميوه آن در ابتدا سبز و بعد از پخته شدن سياه رنگ و مزه آن مركب با شيرينى‏و اندك تندى و تلخى، در آن كمى مواد غذائى است، داخل آن تخمى سفيد، ريزه، نرم و صيقلى از سه تا ده عدد مى‏باشد. قويترين و بهترين اجزاى آن بنكه آس‏ است.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج‏2 / 321 / خواص: ..... ص : 320
در شرح اسماء گويد: آس‏ اسمه المشهور عند عامة المغرب الريحان و هو عند عامة اهل المصر الموسين.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج‏2 / 321 / خواص: ..... ص : 320
مايرهوف گويد: آس‏ مأخوذ از لغت آشورى آسو، آرامى، آسه‏، اسفرم بر وزن دلبرم و بهترم به معناى سبزه و ريحان است كه اسپرم، اسپرغم، اسپرهم و سپرغم نيز گويند و اسپرم را با بعضى كلمات تركيب كرده و نام نوعى خاص از ريحان قرار داده‏اند و از آن جمله است شاه سپرم و مورد اسپرم. محل رويش آس‏ در منطقه مديترانه‏اى مى‏باشد.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج‏3 / 113 / روغن وازلين: ..... ص : 111
روغن آس‏ اندامان را محكم مى‏كند و نيرو مى‏بخشد و از روغن به، سردى بخش‏تر است و ماده‏هاى تراونده را باز مى‏دارد.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج‏3 / 113 / روغن وازلين: ..... ص : 111
روغن آس‏ ريشه مو را محكم مى‏كند و تقويت مى‏دهد و سياه مى‏گرداند.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج‏4 / 54 / مشخصات: ..... ص : 53
آن را رعى الحمام، به يونانى فارسطاريون و به مصرى ساق الحمام و به فارسى گاو مشنگ و نيز ديو مشنگ نامند و نزد بعضى آس‏ عباسى است و گويند به هندى آن را ارهر نامند و اين ضعيف است و آن گياهى است كه نزديك آبها و جاهاى نمناك يافت مى‏شود و در ايام باران زياد مى‏گردد.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج‏4 / 222 / مشخصات: ..... ص : 221
اين گياه بومى جنوب اروپا و شمال آفريقا و نواحى معتدل آسيا مى‏باشد. (در اكثر نقاط ايران خصوصا نواحى شرقى و شمال شرقى و همچنين آذربايجان به فراوانى مى‏رويد). ريشه و ساقه زيرزمينى آن مصرف دارويى دارد. عصاره شيرين بيان به تناسب شرينى طعم آن جهت مخفى كردن طعم ناپسند بعضى داروها نظير كاسيا و گنه گنه مصرف مى‏شود. سوس، اصل السوس، علوقيرنيرا، عرقسوس، عرق السوس، شجرة السوس و مهك مى‏نامند. ريشه شيرين بيان در بازار به نام آسه‏ نيز عرضه مى‏شود.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج‏4 / 384 / عمار ..... ص : 384
به فارسى «مورد» و «مورت» و در كتب مختلف با نامهاى آس‏، آس‏ بستانى، عمار، هدسى و قُمام نام برده شده است. به هندى اردو و هبولاس گويند. تخم يا دانه آن را در كُتب طبّ سنّتى حب الآس‏ نام مى‏برند.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج‏7 / 91 / بهداشت دهان و دندان ..... ص : 88
پيامبر صلى الله عليه و آله به على عليه السلام فرمود: «بر تو باد خلال كردن، چون خلال، باد جذام را مى‏برد ولى با كتان و آس‏ و انار خلال مكن».
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج‏7 / 470 / ريحان ..... ص : 470
«و عن ابن عباس نوحاً عليه السلام لما هبط من السفينه اول ما غرس الارس» حضرت نوح موقعى كه از كشتى فرود آمد نخستين چيزى را كه كاشت آس‏ بود.
دائرة المعارف طب سنتى (گياهان دارويى) / ج‏3 / 156 / تاريخچه و موارد مصرف آن در طب سنتى: ..... ص : 155
" انقوزه كه به عربى حلتيت متتن و به فرانسه آسه‏ فوتيدا نامند صمغى است كريه الرايحه و قرمزرنگ در بندآمدگى خون قاعدگى، تشنج خاصه، تشنج اطفال، هيسترى، ماليخوليا، تنگى نفس، سياه‏سرفه انگل‏هاى روده سودمند است. حرارت آن را در درجه چهارم گرم دانسته‏اند ولى نزد حقير از سوم تجاوز نمى‏كند ...." (سلطان الحكماء: إ 16*).
براى رفع بوى بد آن مى‏توان آن را با عرق غاركيلاس و يا اسانس بادام تلخ پوشانيد (ناظم الاطباء: إ 17*).
فرهنگ داروها و واژه نامه هاى دشوار / متن / 8 / آس(s) ..... ص : 8
(لا)Myntvs communis (فر)Myrte آس‏، مورد دو جنست دشتى و بستانى دشتى را مورد اسفرم خوانند ... و مورد بستانى اين مورد است كه خود معروف است.
فرهنگ داروها و واژه نامه هاى دشوار / متن / 8 / آس(s) ..... ص : 8
(الصيدنه، ب 17). آس‏ مورد است اندر مورد حرارتى لطيف است (اغراض، 611). آس‏ معرب از اسا سريانى و به- فارسى مورد نامند. درخت بستانى او بلندتر از درخت انار و برگش ريزه‏تر و سبزتر از برگ انار و مايل به اسقداره و تخمش سياه و خزان نمى‏كند و با عطريت است (تحفه، 23). آس‏ اسمه المشهور عند عامة المغرب الريحان و هو عند عامة اهل مصر المرسين (شرح اسماء، م 15).
فرهنگ داروها و واژه نامه هاى دشوار / متن / 8 / آس(s) ..... ص : 8
آس‏ ماخوذ از لغت آشورى آسو و آرامى آسا و عبرى هدس بر وزن عبث مى‏باشد.
فرهنگ داروها و واژه نامه هاى دشوار / متن / 74 / بنگ مخير(rayyaxom - e - gnaB) ..... ص : 74
بنك، معدن او در عرب به زمين يمن است ... بيخ درخت ام غيلانست كه پوسيده شود و ساق او به سبب پوسيدگى بيفتد (ترجمه صيدنه). پوست درختى است خوش‏بو شبيه به پوست درخت توت و گويند پوست درخت امغيلان يمنى است و اكثرا را اعتقاد آنكه بنك آس‏ يمنى و هندى است و در آس‏ مشروح گشته (تحفه، 57).
فرهنگ داروها و واژه نامه هاى دشوار / متن / 492 / كشتن ..... ص : 492
استاد بهمنيار در حاشيه مى‏نويسد: در مخزن در خواص آس‏ مسطور است كه ثمر آن گزيدگى عقرب و رتيلا را نافع باشد خصوصا با شراب و در تحفه نوشته است كه از منافع آس‏ دفع جميع سموم است خصوص رتيلا و عقرب كه با شراب بنوشند و از اينجا مستفاد مى‏شود كه مقصود مؤلف از كشتن رتيلا گزيدن اوست ليكن ظاهر عبارت چنين مى‏رساند كه رب آس‏ كشنده رتيلاست (بهمنيار، 14). هروى در جاى ديگر (ذيل ماده لبن) مى‏نويسد: پنير كهن را جون باب بكويند با شراب كهن و بر جاى مار كشته نهند دردش بنشاند (بهم 284). در حاشيه اين عبارت نيز مرحوم بهمنيار «ماركشته» را به «مارزده» معنى كرده و خواننده را به شاهد نخستين ارجاع داده است. در هرحال كشتن بمعنى گزيدن در جاى ديگر بنظر نويسنده اين سطور نرسيد.

?> soap2day