مخزن الأدويه: دائرة المعارف خوردنيها و داروهاى پزشكى سنتى ايران (طبع قديم) / 968 / عرطنيثا ..... ص : 968
آذربو است كه بفارسى چوبك نامند
مخزن الأدويه: دائرة المعارف خوردنيها و داروهاى پزشكى سنتى ايران (طبع قديم) / 972 / عقار ارطنيثا ..... ص : 972
اسم سرياني آذربو است
معارف گياهى / ج5 / 140 / چوبك ..... ص : 140
بهطور كلى اينگونه گياهان به فارسى در مناطق مختلف ايران با نامهاى «چوبك»، «چوبك اشنان» و «چوبه» و «آذربو» و در همدان به اصطلاح محلى «اسپرون» و در آذربايجان و در كردستان «چوغان» و در ساير مناطق «فلار» و «گليمشوى» ناميده مىشوند. در كتب طب سنتى با نامهاى عربى آن «غاسول»، «عرطنيثا»، «صابونيه»، «عرطنيثه» (بيخ گياه) و «سطرونيون» نامبرده مىشود. به فرانسوى به طور كلىSaponaire و به انگليسىSoapwort نامند.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج2 / 307 / خواص: ..... ص : 306
شيخ گويد: آن عرطنيثا، آذربو: بيخش را به كار مىبرند و گويند بخور مريم است.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج2 / 307 / خواص: ..... ص : 306
چوبك و اشنان اسم فارسى عرطنيثا است. عرطنيثا اسم سريانى آذربو است. آذربو را به فارسى چووه صباغان گويند و او غير چووه گازران است. در وسط سوم گرم و خشك و جالى و معطس و مفتح و مسكن فواق و مدر بول و حيض است.
دائرة المعارف طب سنتى (گياهان دارويى) / ج1 / 51 / 72 - edoC آذربو، آذربوى، آذربويه ssioB musorrauqs mullyhpohtnacA ..... ص : 51
Code -27 آذربو، آذربوى، آذربويهAcanthophyllum squarrosum Boiss
دائرة المعارف طب سنتى (گياهان دارويى) / ج1 / 51 / 72 - edoC آذربو، آذربوى، آذربويه ssioB musorrauqs mullyhpohtnacA ..... ص : 51
اما درباره آذربويه، هروى ذيل عنوان عرطنيثا مىنويسد" به پارسى اسپريون بود و تورم و فلال، گليمها بدو بشويند و گياه او را آذربوى خوانند منافعش ياد كردهاند اندر باب الف" 5* به پارسى بلال گويند و نيز گليمشوى ناميده مىشود زيرا پشم را با آن سفيد و تميز مىكنند 6*، آذربو يا آذربويه بيخ خارى است. آن بيخ را فلار، قلار، گليمشوى، قصبشوى و به شيرازى چوبك اشنان خوانند و بخور مريم 7* نوعى از آن است 8*، به فارسى چوه صباغان گويند 9* و چوغان 10*، اشنان، آذربويه، چوبك 11*، آذربو، ساپونردريان 12* همان آذربوى ممالك ما مىباشد كه چوبك و چوه نيز مىناميم 13*، آذربو (فرهنگ معلم)، چوبه 14* چوبك، تركزبانان چوغان و در همدان اسپرون نامند با نام علمى آمده در صدر 15*.
فرهنگ داروها و واژه نامه هاى دشوار / متن / 5 / آذربوى(yub - raz) ..... ص : 4
استاد معين در فرهنگ فارسى ذيل ماده آذربو به نقل از «دزى، ج 1، ص 15» مىنويسد «فرهنگها آن را به معنى قسمى از بخور مريم نوشتهاند ولى به اين معنى مصحف «آذريون» و «اذريون» و «اذريونه» است» اما با آنچه پيش از اين گفتيم پيداست كه قول دزى مقرون بصواب است.
فرهنگ داروها و واژه نامه هاى دشوار / متن / 5 / آذربوى(yub - raz) ..... ص : 4
خلاصه آنكه آذربوى همان آذربو يا آذربويه و اصل يا گياه (ثمر) نوعى از بخور مريم يا عرطنيثا يا چووه صباغان يا بلار يا فلار يا گليمشوى است (ايضا ر ك: آذريون عرطنيثا، اشنان).
فرهنگ داروها و واژه نامه هاى دشوار / متن / 265 / عرطنيثا(sinatrA) ..... ص : 265
هروى در ذيل لغت آذربوى بجاى عر- طنيثا عرطنيفه نوشته است كه دومى ظاهرا مصحف اولى است: اذربوى ... كياهيست بيخش را عرطنيفه گويند (زل 28، بهم 34). عرطنيثا مزاج را گرم كند و بيشتر بيخ او را استعمال كنند ... لغت سريانى است و به لغت يونانى او را تيموس گويند و به لغت لطيفيه او را اسفوفيزن گويند (ترجمه صيدنه، ب 86). عرطنيسا [كذا، باسين] اسم سريانى آذربو است (تحفه، 187). قد بينا انه اصل احد نوعى اللوف و هى خبز القرود (شرح اسماء، م 302). لغت عرطنيثا سريانى محض است كه نام ديگرش بخور مريم است. خبز القرورد نام گياهى است ديگر كه به لاتينىDracunculus vulgaris گفته مىشود و غير از عرطنيثا است و علت اين اشتباه آن است كه خبز القرود را غرغنطيه گفتهاند كه لغتى است مركب از عربى و اسپانيائى و ظاهرا كاتبان اين واژه را به تصحيف عرطنيثا نوشتهاند (مايرهوف، م 302). نيز ر ك: «آذربوى» و «بخور مريم».
فرهنگ داروها و واژه نامه هاى دشوار / متن / 335 / كندس(sodnoK) ..... ص : 334
عرطنيثا و آذربو چنانكه در الابنيه آمده است (ر ك: همين مواد) از گياهان به اصطلاح صابونى است نظير چوبك و اشنان و صاحب مخزن نيز مىبايست متوجه شده باشد كه بيخ گازران نيز نام غلطى است كه به كندس دادهاند. بارى چنانكه ديديم در هيچيك از كتب مهم ادويه مفرده نظير الصيدنه و تحفة المؤمنين (كه در آن كرارا از كندش ياد شده است) و اغراض الطبيّه و مفردات ابن بيطار كندس را مرادف با چوبك و اشنان و امثال اينها نياوردهاند و كسانى كه بر- خلاف اين كردهاند بجهت اشتباه كندس با سطرونيون بوده است كه چون داروى دومى را در شستن پشمينه بكار مىبرده- اند كندس را نيز مرادف با گياهان صابونى ذكر كردهاند. در فرهنگ ذيل كندش چنين آمده است: كندس، كندسه، معربش قندش. گياهى است از تيره سو- سنيها و از دسته سورنجانها كه آن را خربق سفيد نيز گويند. برگهايش متناوب و بيضوى و گلهايش سفيد مايل به زرد، در بعضى مآخذ كندش را مرادف با چوبك و اشنان ذكر كردهاند.