معارف گياهى / ج2 / 3 / اترج - بالنگ ..... ص : 3
گياه بالنگ در كتب طب سنتى با نام «اترج كبير» آمده است. ميوه آن را به فارسى «بالنگ» گويند و از نظر گياهشناسى واريتهاى از بادرنگ است. به فرانسوىCedrat و درخت آن راCedratier و به زبان انگليسىCitron tree نامند. گياهى است يا به عبارت روشنتر درختچهاى است از خانواده نارنجRutaceae نام علمى آنCitrus medica L .var macrocarpa Risso . مىباشد.
معارف گياهى / ج2 / 3 / اترج - بالنگ ..... ص : 3
نوع ديگرى از بالنگ را به فارسى «بادرنگ» مىنامند و در كتب طب سنتى با نامهاى «بادرنج»، «بادزنج» و «اترج صغير» آمده است. در لاتين آن را «چيتروس مديكه» خوانند، يعنى «بادرنگ مادى» [هرمزدنامه]. به فرانسوىCedrat و به انگليسىCitron گويند. نام علمى آنCitrus medica L . و مترادف آن راC .medic var Medica Proper نيز مىنامند. به هندى آن را «ترنج» مىنامند.
معارف گياهى / ج2 / 234 / خواص - كاربرد ..... ص : 233
خواص تمام اعضاى ميوه به غير از عصاره ترش آن از بالنگ يا اترج قوىتر است، در عصاره ترش آن يك ماده لزجى وجود دارد كه براى رفع ترشحات سينه و سرفههاى گرم خوب است. اگر آن را از وسط دو نيم كرده تخمهاى آن را بيرون آورده و قدرى نبات كوبيده در آن بپاشند و بر آتش گذارند كه 3- 2 جوش بخورد و سپس برداشته نيمگرم صبح ناشتا آن را بمكند يا بخورند براى سينه و سرفه گرم بسيار خوب است.
معارف گياهى / ج2 / 338 / خواص - كاربرد ..... ص : 338
ذرات گرد آن براى خشك كردن زخمها و رفع درد ورم آنها مفيد است. زردچوبه مضر قلب است و براى رفع عوارض آن بايد از آب ليموترش و اترج استفاده نمود.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج2 / 75 / تعريف: ..... ص : 75
ترنج اقسام مختلف دارد كه شامل درختان ليمو، پرتقال، ليموشيرين، نارنج، نارنگى، اترج مىباشند.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج2 / 79 / تعريف: ..... ص : 75
در روايت ابى بصير آمده كه امام صادق عليه السلام اترج را با عسل خورد و سنگينى آن را امام با نان خشك برد.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج2 / 79 / تعريف: ..... ص : 75
ابى بصير و محمد بن مسلم از امام صادق عليه السلام از پدرانش از امير المومنين عليه السلام كه فرمود: اترج را پيش از غذا و بعد از غذا بخوريد چنانكه آل محمد چنين مىكردند.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج2 / 79 / تعريف: ..... ص : 75
حماد بن عيسى به نقل از ابراهيم بن عمر يمانى گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم از اين كه مردم گمان مىكنند خوردن اترج ناشتا بهتر است فرمود: اگر پيش از غذا، خوب باشد پس از غذا هم خوب است.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج2 / 79 / تعريف: ..... ص : 75
اترج يا ترنج (بالنگ) نيز ناميده مىشود زيرا نوع كوچك آن را ترنج و نوع بزرگ آن را بالنگ مىگويند.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج2 / 79 / تعريف: ..... ص : 75
در روايتى ديگر از امام صادق عليه السلام در باره خوردن اترج فرمود: اطبا چه مىگويند راوى گفت: مىگويند بايد ناشتا خورد. امام فرمود: ما در موقع سيرى نيز تجويز مىكنيم.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج2 / 79 / تعريف: ..... ص : 75
و در روايت ديگر فرمود: هرچيز پيش از غذا جايز باشد بعد از غذا خوردنش مفيدتر است و در روايتى ديگر فرمود: پيش از غذا اذيت مىكند، اما بعد از غذا نه. باز در روايتى ديگر امام فرمود: پنير خشك اترج را هضم مىكند.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج2 / 80 / تعريف: ..... ص : 75
جابر بن حيان مىگويد: سقمونيا صفرا را از بين مىبرد و اترج و دانه كدو كرم را بيرون مىبرد.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج2 / 80 / تعريف: ..... ص : 75
شايد اترج و ترنج همان بادرنگ و بالنگ است و به لغت رومى شيترون باشد كه در غذاها معروف است.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج2 / 80 / خواص: ..... ص : 80
پوست آن مقوى و هاضم است و بهترين طريقه آن خوردن با عسل يا شكر است صاحب كتاب فارماكوگرافيا گفته در خانهاى كه در آن اترج و امثال آن باشد شيطان وارد آنجا نمی شود.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج2 / 83 / خواص: ..... ص : 80
آب مقطر اترج: اترج يا ترنج يا بالنگ عبارت از ميوههاى گياه سيتروس مديكا واريته سدراتا از خانواده روتاسه مىباشد. پوست بالنگ را معمولا جهت تهيه عرق اترج به وسيله تقطير با بخار آب بكار مىبرند آب مقطر اترج داراى خاصيت قابض بوده و در درمان اسهال و به عنوان تصفيه كننده و مقوى بكار مىرود.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج3 / 218 / مقدار خوراك: ..... ص : 218
بدلش: آبغوره و ترشى اترج مىباشد.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج3 / 305 / خواص درمانى: ..... ص : 303
مخلوط كرده بياشامند براى استسقاء و يرقان نافع است، جويدن آن در دهان براى تسكين درد دندان مفيد است، بويژه اگر كمى تفت داده شود و گرم خاييده شود ذرات گرد آن براى خشك كردن زخمها و رفع درد و ورم آنها مفيد است، زردچوبه مضر قلب است و براى رفع عوارض آن بايد از آب ليمو ترش و اترج استفاده نمود، مقدار خوراك آن تا 7 گرم است.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج3 / 489 / * سويق ..... ص : 484
امام باقر فرمود: اترج سنگين است، موقعى كه خورده شد، نان خشك آن را هضم مىكند از معده.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج6 / 205 / اطريفل ..... ص : 186
اترج: كرم كدو را مىبرد (جابر بن حيّان).
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج6 / 213 / درمان صفرا و كرم ..... ص : 213
جابر بن حيّان مىگويد: سقمونيا صفرا را از بين مىبرد و اترج و دانه كدو كرم را بيرون مىبرد.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج7 / 475 / اترج ..... ص : 475
طبيعت گرم دارد. كوچك آن را به فارسى ترنج و بزرگ آن را بالنگ گويند عرق اترج از پوست آن گرفته مىشود.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج9 / 148 / جنس اول لون اصفر است و طبقات آن: ..... ص : 147
طبقه دوم اترجى است: يعنى شبيه به رنگ پوست زرد رسيده اترج و اين مركب از زردى و مائيست زياده از زردى تبنى و سبب اين نيكويى حال هضم است. مراد از بودن صحى مابين اصفر مشبع و احمر ناسع كه گفته نه آن است كه مرتبه علاحده كه مرتبه سابع مابين نارى زعفرانى است و واسطه ميان هر دو نيست و اگر مىبود نامى مىداشت.
دائرة المعارف طب سنتى (گياهان دارويى) / ج1 / 52 / خواص درمانى: ..... ص : 52
تسكيندهنده درد وركين (16*)، عطسهآور، آرامكننده سكسكه، ساقطكننده جنين و جوشانده آن پادزهر نيش گزندگان و جانشين آن در اين مورد اخير هموزن آن زراوند طويل، دانه اترج و پونه مىباشد.
دائرة المعارف طب سنتى (گياهان دارويى) / ج1 / 357 / تاريخچه و موارد كاربرد آن در طب سنتى: ..... ص : 356
ماليدن مخلوط آن با عسل در اكزما موثر مىباشد بهتر آن است كه هميشه سلق را با ادويه و آبكامه بخورند 10* عصاره او با زهره كلنگ اندر بينى چكانند لقوه را سود دارد 11*. در كتاب منصورى 12* آمده است كه آن بلغم را قطع، تنفس را آسان و تمايل جنسى را زياد مىكند و برگ آن روى زخم شهديه 13* كودكان و عصاره آن در درد گوش و ميگرن موثر است 14* اگر به 25 گرم آب چغندر حدود يك گرم غاريقون اضافه و حل نموده و آن را بياشامند خلطهاى غليظ و لزج را از سينه خارج مىكند 15* ماليدن جوشانده غليظ برگ آن در باد سرخ و زخمهاى ديردرمانپذير موثر است. خوردن آن باعث قولنج است ولى پختهشده آن با عدس يا خردل و آبكامه، آبغوره و شراب اترج مسكن قولنج و كرامپ عضلانى است. آب برگ آن با حنا موجب تقويت و رويانيدن و خوشرنگ كردن مو مىشود 16*.
دائرة المعارف طب سنتى (گياهان دارويى) / ج2 / 246 / تاريخچه و موارد مصرف آن در طب سنتى: ..... ص : 246
از پزشكان قرون اوليه هجرى فقط ابو ريحان نام هندى آن را ذكر كرده است
1*. در كتاب فلاحت آمده است كه آن به درخت اترج شباهت دارد، گل آن خوشبو، ضد نفخ و مقوى اعصاب است
2*. شكوفه آن كه بهارنارنج ناميده مىشود گرم و خشك و پادزهر سم گزندگان است. بوئيدن شكوفه آن مقوى مغز و تحليلبرنده زكام است و عرق آنكه ماء القدح و عرق بهار ناميده مىشود در ضعف مغز، بسته بودن منافذ استخوان پرويزنى
3*، درد سينه، تپش قلب، قولنج، آروغ، نفخ و با آب كرفس در سنگ گرده و مثانه موثر است. اگر به مدت يك هفته روزى 75 گرم آن را با شكر و 90/ 0 گرم مرجان سائيده شده مخلوط و تناول نمايند براى طحال بسيار خوب است. مصرف آن از طريق واژن قاعدهآور و اصلاحكننده وضع رحم مىباشد و با شير ماديان به آبستنى كمك مىكند. عرق بهارنارنج به مدت يك سال از تاريخ تهيه اثر درمانى خود را حفظ مىكند.
دائرة المعارف طب سنتى (گياهان دارويى) / ج2 / 252 / تاريخچه و موارد مصرف آن در طب سنتى: ..... ص : 252
در تاليفات پزشكان سنتى ايران تا قرن هفتم هجرى از اين ميوه هندى نامى برده نشده است در اختيارات بديعى به نقل از صاحب منهاج 1* آمده است كه پوست و برگ آن گرم و خشك است و ترشى آن مانند اترج ولى اثر آن قوىتر مىباشد 2*.
دائرة المعارف طب سنتى (گياهان دارويى) / ج2 / 252 / تاريخچه و موارد مصرف آن در طب سنتى: ..... ص : 252
ميوهاى را كه از پيوند آن با اترج به دست میآيد مركب مىنامند و داود انطاكى اين نوع ميوه مركب را" استيوب و حماض شعيرى ناميده و اضافه مىنمايد كه از پيوند ليمو با نارنج" مراكبى" به دست مىآيد.
دائرة المعارف طب سنتى (گياهان دارويى) / ج2 / 256 / 1579 - edoC بالنگ. L acidem surtiC ..... ص : 256
بالنگ كه شرح آن در كتب سنتى با" ترنج" در يك موضع و ذيل ماده اترج آمده و اثرات درمانى هر دو يكسان ذكر شده است، ميوه درختچهاى است شبيه درخت ليمو با شاخههاى پهن و درهم به ارتفاع 5/ 1 تا 3 متر از خانوادهRutaceae ، برگ سبزرنگ، كمى ضخيم به درازاى 15- 5/ 7 سانتيمتر، دراز، بيضوى، دمبرگ فاقد بال و بدون داشتن واسطه مفصل نمايان به پهنك اتصال دارد. ميوه بزرگتر از ترنج به وزن حدود يك كيلوگرم يا بيشتر، مستطيل يا بيضوى دراز، دو سر نامتقارن، طرفى كه به شاخه اتصال دارد پهن و طرف آزاد آن كمى باريكتر، پوست ضخيم، معطر، زردرنگ، موجدار و داراى برآمدگىهائى مانند آبله ولى درشتتر مىباشد.
دائرة المعارف طب سنتى (گياهان دارويى) / ج2 / 257 / الف: شناسائى: ..... ص : 256
ديوسكوريد ذيل ميديقا كه معادل آن را حنين اترج [ماخوذ ازEtroj سريانى] ضبط نموده مىنويسد:
ميوه آن در تمام سال بر روى درخت ديده مىشود، ميوه دراز، طلائىرنگ، خوشبو و دانه آن به دانه گلابى شباهت دارد و با شراب پادزهر داروهاى كشنده است. مضمضه كردن با جوشانده آن خوشبو كننده دهان مىباشد و قرار دادن آن در بين البسه آن را از بيدزدگى حفاظت مىكند إ 7*.
در قرآن مجيد، داستان يوسف و زليخا سوره يوسف، آيه شريفه 31، با نام متكا [ترنج] آمده است برخى مترجمين آن را تكيهگاه معنى كردهاند واژه متكا ماخوذ از سريانى است.
دائرة المعارف طب سنتى (گياهان دارويى) / ج2 / 257 / الف: شناسائى: ..... ص : 256
ابو ريحان بيرونى اسامى مترادف آن را اترنج، ترنج، بادرنگ، وادرنگ، باذرنگ، ترنگ و متك ذكر نموده و مىنويسد يونانىها آن را تفاح مائى 8* ناميدهاند و علت اين وجه تسميه معلوم نيست. در بزرگى ميوه تا آن اندازه گزافگوئى شده است كه مىگويند اگر آن وسط دو نفر قرار داده شود نمىتوانند يكديگر را بهبينند و يا اگر آن را از وسط نصف نمايند مانند زورقى مىباشد كه دو نفر در آن مىتوانند گام بردارند سپس از قول ابو الحسن عامرى مىنويسد" اترج طبرستانى (آملى) داراى پوستى زبر و آبلهدار و مغزى با طعم ترش مىباشد و اترج گرگانى داراى پوستى صاف و نرم و مغز آن شيرين مىباشد". ولى ترشى و شيرينى آن ربطى به طبرستانى و گرگانى ندارد 9* چند سال بعد از ابو ريحان ناصرخسرو در سفرنامه خود در سخنى از مصر گويد اين ميوهها را به يك روز ديدم ... ترنج ... ليمو ... مركب ... بادرنگ ... 10*. و صاحب مخزن ذيل ماده اترج مىنويسد نوع صغير اترج را ترنج و نوع كبير اترج را بالنگ مىنامند و نوع صغير را به فرنگى ليمونيه ماله]Lemonia mela[ و نوع كبير را ميدكه ماله]Medica mela[ مىنامند و بدينترتيب تدريجا ترنج و بالنگ 2 گياه مجزا شناخته مىشوند و شليمر نام علمى بالنگ راCitrus medica ذكر مىنمايد.
دائرة المعارف طب سنتى (گياهان دارويى) / ج2 / 258 / ب - موارد مصرف درمانى در طب سنتى: ..... ص : 257
جوشانده ميوه كامل تببر و در ماليخوليا 15* و ضماد جوشانده آن در سركه يا شراب در درد مفاصل، نقرس، تومورهاى داخلى سودمند است (14*). پوست زرد اترج مقوى معده (12*) و سوخته شده آن در برص موثر (13*) و طبيعت آن گرم و خشك، مشهى، مقوى قلب، كبد سرد و احشاء، ضد استفراغ، ضد نفخ، هاضم و پادزهر مىباشد. اگر پوست زرد آن را در شراب بياندازند شراب به سركه تبديل مىگردد. مقدار خوراك پوست زرد 5/ 17 گرم و مرباى آن 25 گرم مىباشد (14*).
دائرة المعارف طب سنتى (گياهان دارويى) / ج2 / 258 / ب - موارد مصرف درمانى در طب سنتى: ..... ص : 257
برگ اين دو درختچه ضد نفخ، مقوى معده و احشاء (13*) گشاينده سده بلغمى 16*، هاضم و برطرف كننده تنگ نفس ناشى از خلط بلغمى مىباشد (14*). چكاندن رب اترج در چشمLeukoma و ماليدن آن اكزما را برطرف مىسازد 17*. روغن پوست ميوه داروى فالج، استرخاء عصب و لقوه (12*) و طبيعت آن گرم و خشك مىباشد و به بينى كشيدن آن تسكيندهنده دردسر شخص سردمزاج و ميگرن و به طور موضعى مسكن درد مفاصل، درد دندان، سياتيك، درد گرده و اختلاج 18* و رفعكننده لرز تب ربع 19* و روياينده مو مىباشد و هنگام سفر براى گرم كردن آن را به پا مىمالند. براى تهيه روغن پوست 6 عدد پوست زرد را در مخلوطى از 450 گرم روغن زيبق و 450 گرم روغن گل شببو و يا 900 گرم روغن كنجد وارد نموده و مدت سه شبانه روز آن را در آفتاب مىگذارند اين عمل را سه تا چهار بار با تجديد نمودن پوست تكرار مىنمايند (14*).
دائرة المعارف طب سنتى (گياهان دارويى) / ج2 / 258 / ب - موارد مصرف درمانى در طب سنتى: ..... ص : 257
شكوفه درخت اترج هاضم (13*) و طبيعت آن گرم و خشك و خواص آن مانند برگ است (14*).
دائرة المعارف طب سنتى (گياهان دارويى) / ج2 / 259 / 1581 - edoC ترنج ocsiR atardec. rav. L lacidem surtiC ..... ص : 259
ترنج كه در كتب مفردات قديم با بالنگ در يك موضع و ذيل عنوان اترج شرح آن آمده درختچهاى است از خانوادهRutaceae كه به درخت بالنگ شباهت دارد ولى ميوه آن كوچكتر از بالنگ و پوست آن صاف ونرم و نازك و بدون چروك و لكههاى برجسته مىباشد و اولينبار در صيدنه ابو ريحان بيرونى به دو نوع اترج پوست يكى صاف و نرم و ديگرى زبر و چين چروكدار 1* و آبلهدار اشاره شده است. پس از ابو ريحان ناصرخسرو در سفرنامه هفت ساله خود (تاليف 444 هجرى قمرى) در سخنى از مصر مىنويسد" من اين ميوهها را به يك روز ديدم ... ترنج ... نارنج ... ليمو ... مركب ... بادرنگ ... و ...". بنابراين از نظر ناصرخسرو ترنج و بادرنگ (بالنگ) دو ميوه جدا مىباشد. بالاخره چندين قرن بعد (1185 هجرى قمرى) صاحب مخزن ذيل عنوان اترج مىنويسد" نوع صغير آن را ترنج و نوع كبير آن را بالنگ و به فرنگى صغير آن را]Lemonia mela[ و كبير آن را ميدكه ماله]Medica mela[ مىنامند ... صنف صغير پوست آن مستوى املس 2* و دو طرف آن باريك و اين را به فارسى ترنج و صنف دوم كبير و پوست آن غير مستوى و دو طرف آن چندان باريك نيست بلكه طرف متصل به شاخ درخت اندكى پهنتر و طرف دوم آن باريك و اين را به فارسى بالنگ نامند ..." وى نيز مانند پزشكان قبل از خود موارد مصرف ترنج و بالنگ را مشابه دانسته است.
دائرة المعارف طب سنتى (گياهان دارويى) / ج2 / 307 / موارد مصرف درمانى: ..... ص : 307
(6*)- در اختيارات بديعى چاپ تهران، اترجه كه به معنى اترج كوچك مىباشد انزجه آمده همچنين" بيرون آن به سرخى مايل و اندرون سفيد است" اضافه شده از اختيارات نسخه خطى كتابخانه شخصى مىباشد.
فرهنگ داروها و واژه نامه هاى دشوار / متن / 13 / اترج(jjortO) ..... ص : 13
اترج(Otrojj)
فرهنگ داروها و واژه نامه هاى دشوار / متن / 13 / اترج(jjortO) ..... ص : 13
اترج ... اما ترنج از چهار طبائع مركبست ... و ان اب وى كى حماض خوانندش بر طبيعت زمينست.
فرهنگ داروها و واژه نامه هاى دشوار / متن / 13 / اترج(jjortO) ..... ص : 13
اترج معرب ترنج فارسى بمعنى بالنگ يا بادرنگ است چنانكه بيايد. اين ميوه در ترجمه صيدنه چنين تعريف شده است:
اترج و اترنج او را پارسيان ترنج گويند و به لغت سريانى اطروكاه و به لغت رومى شيترون و به هندوى ... بادارنگ هم گويند و ترنج معرب لغت اهواز است. اهل يونان او را تفاح مائى گويند يعنى سيب آبى و زردآلو را تفاح ارمنى گويند (ترجمه صيدنه، ب 11). در متن عربى صيدنه شرح جالب توجهى درباره بادرنگ و وجه تسميه آن نوشته شده كه چون در ترجمه صيدنه نيامده است در اينجا نقل مىكنم.
فرهنگ داروها و واژه نامه هاى دشوار / متن / 14 / اترج(jjortO) ..... ص : 13
به معنى سيب مادى است، لفظ اترج مأخوذ از ترنج فارسى و اين نيز مشتق از واژه سنسكريت ماتو لونگهm tvlunga مىباشد (مايرهوف، م 1).
فرهنگ داروها و واژه نامه هاى دشوار / متن / 14 / اترج(jjortO) ..... ص : 13
همه از مفردات پيشينيان چون تئوفراستوس و ديسقوريدس و جالينوس و ديگران سرچشمه گرفتهاند و تفاح الماهى از همين مآخذ داخل [شرح] اسماء العقار شده است ... از تعريفى كه در همه كتب مفردات شده از اين ميوه پيداست كه اترج همان ترنج و ترنج همان بادرنگ است» (هرمزدنامه، 66- 80).
فرهنگ داروها و واژه نامه هاى دشوار / متن / 15 / اترج(jjortO) ..... ص : 13
آن را ترشه گويند و در الابنيه جداگانه ذيل ماده حماض از آن بحث شده است و ديگرى همين حماض اترج يا حماض الاترج كه اينك موضوع بحث ماست:
«حماض ... آنچه درون ترنج است از ترشى» (منتهى الارب). حماض الاترج اى الكباد ما فى جوفه داخل اللب الواحده (اقرب الموارد). صاحب هداية المتعلمين هم اصطلاح تازى حماض اترج را به كار برده و هم ترجمه فارسى آن «ترشه ترنج» را: و «حماض اترج ... و شاه بلوط و خرما قصب» (هدايه، 157). شراب ريواج خورد و ترشه ترنج و شراب غوره و نار ترش (هدايه، 690). اترج يعنى ترنج ... و حماض او سرد و خشك است.
فرهنگ داروها و واژه نامه هاى دشوار / متن / 15 / اترج(jjortO) ..... ص : 13
(اغراض 586). اترج ... حماض الاترج من المقويات للقلب الحار المزاج- (ابن بيطار 10). در تحفه به جاى حماض كلمه رب به كار رفته است: اترج ... و رب او در افعال قوىتر از رب غوره است و جهت غلبه صفرا و تشنگى مفرط و قطع قى و دفع سموم و اكتحال او جهت بياض ... نافع است (تحفه 13).
فرهنگ داروها و واژه نامه هاى دشوار / متن / 15 / اترج(jjortO) ..... ص : 13
اترج ... و حماض ان يعنى مغز ترش آن (مخزن).
فرهنگ داروها و واژه نامه هاى دشوار / متن / 48 / بادرنجبويه(ayub - jnard B) ..... ص : 48
بادرنجبويه معرب بادرنگبويه است چنانكه بيايد و هروى اين لغت را در ذيل اترج بصورت «باذرنجو» نيز بكار برده است: اترج ... و طبعش بياذرنجو نزديكست (زل 10/ 1- بهم 10). در ترجمه صيدنه نام اين گياه بصورت «بادرنجبويه» آمده و چنين تعريف شده است: بادرنجبويه بعضى بادرونبويه گويند و او نوعى است از ترهها و اطراف برگهاى او شكافته شود و بر شاخهاى بزرگ او شاخهاى خرد بود و سبز و بوى او به بوى ترنج مشابهت دارد و بعضى از عوام او را شاهتره گويند بطريق تعظيم بدان سبب كه او به حقيقت شاهتره باشد و بعضى بادرنجبويه را مفرح القلب گويند و بعضى از پارسيان بادروى كوهى نيز گويند (ترجمه صيدنه، ب 22).